مانداناماندانا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

پرنده کوچک خوشبختی ما

قبل از بارداری

1390/11/15 22:30
نویسنده : مامان جون
157 بازدید
اشتراک گذاری

 به نام یگانه خالق هستی

چند سالی بود نمی دونم چرا خدا به من و بابا تو رو نداد شاید مصلحتی بوده که انتقالیم درست بشه و بیام  شهرمون و خدای نکرده توی این جاده های مزخرف اتفاقی برای توی نازنین نیفته ،حالا که بعد از کلی سختی و دعا کردن تو رو داریم یک ارزو برات داریم و اون سلامتی و شادیه توست .

الهی فدای گریه هات بشم مامان الهی دردت بخوره به جونم الهی چشم بد ازت دور باشه و....

بگذریم ،روزهای قبل از بارداری من سخت بود شاید کم کم داشتم افسرده میشدم     ناراحت

آخه من و بابا سال 81 ازدواج کردیم و من چندماه بعد برای استخدامی رفتم یک شهر دیگه و چقدر سختی کشیدیم تا سال  84  انتقالیم به شهری در 40 کیلومتری شهرمون  درست شد و تا سال 89 اونجا بودم و نازناز مامان ،وفتی که انتقالیم برای اینجا درست شد و من و بابا پله های ادارات رو بالا و پایین می رفتیم خبر نداشتیم یک فرشته زیبا تو شکمم داره نفس می کشه .منتظر

به خدا معجزه بود و دوستمون داشت که در بهترین شرایط نو اومدی  جیگر...قلب

روز 9/10/89 ساعت 11 صبح جواب اولین ازمایش به ما نشون داد که تو هستی و داری ما رو به بهترین روزهای زندگی مون نزدیک می کنی عزیز مامان و بابا .          niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)